جور واجور

ایا تا بحال اتفاقی برای شما و یک نفر دیگر افتادهکه شباهت های داشته باشد؟یکی از این داستان های معروف را به شما بازگو می کنم.       قبل از این که منجم فرانسوی به نام کامیل فلا ماریون در قرن نوزدهم درتحقیقات مربوط به مساعل عجیب و غریب غرق شود درحال نوشتن بزرگترین کتابش بود روزی که نوشتن کتاب تمام شدناگهان بادی شدید پنجره ی اتاقش را باز کرد وتمام صفحاتی را که فلا ماریون تازه کامل کرده بود برداشت وبه کوچه ریختاما بر حسب تصادف باد این صفحات را در خیابان جلوی پای کارمند انتشاراتی انداخت که قرارب بود بیاید وکتاب را تحویل بگیرد. از انجا که منجم ما این اتفاق را نمی دید فکر می کرد تمام زحماتش به هدر رفته . البته این ناراحتی زیاد طول نکشیدچون چند لحظه بعد کارمند انتشاراتی با کتاب از پله ها بالا امد . کامیل فلاماریون دیگر مجبور نبودفصل اخر کتابش را با عنوان (( قدرت باد ))دوباره  بنویسد.